آيتاآيتا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

دخترم آيتا

مادرانه

موقع شير خوردن وقتي نگاهش مي كنم به خيلي چيزا فكر مي كنم. به اين که این موجود کوچولو هم براي خودش سرنوشتي داره زندگي وآينده اي كه به نحوي داره تلاش مي كنه براي آيندش. به اين فكر مي كنم كه آيتا هم روزي دوست و همكلاسي خواهد داشت. تلاش براي رفتن به دانشگاه و... روزي مي رسه كه اون هم عاشق  میشه زندگي تشكيل مي ده و بچه دار ميشه(بايد سه تا بچه بياره). اون موقع من و باباش ميشيم مامان بزرگ  و بابابزرگ. بعضي وقتا آرزو مي كنم كاش من بجاش بودم تا بزرگترين دغدغه ام خوردن شير بود . تا بزرگترين نگرانيم دور شدن مادرم براي انجام کارهاش  بود.ولی خب منم یه روزی جای آيتا بودم و به همین سادگی زندگیم رو شروع کردم با همه د...
13 ارديبهشت 1390

گرفتن ناخنهاي آيتا

ديروز براي اولين بار ناخنهاي آيتا توسط داي داي جونش گرفته شد و داي داي جون به اين مناسبت يك تراول ۵۰ هزاري هم به دخترم داد دست گلش درد نكنه.
11 ارديبهشت 1390

تقديم به دخترم

دخترم........بی چون و چرا دوستت دارم و امروز به خاطر میسپارم که همیشه پشتوانه ات باشم و تکیه گاهت بی چون و چرا چون یک مادرم..... امروز صبح رفتيم واكسن چهار ماهگي رو زديم الان هم تو خواب شيريني خدا كنه مثل دفعه قبل پات درد نگيره. ...
11 ارديبهشت 1390

عسلم كلي بزرگ شده.......

دختر عزيزم ماشاالله بزرگ شده تازگيها مي تونه روي روروئكش بشينه اولها كه روش مي نشست و دستش به اسباب بازيهاي صدادار روي آن مي خورد مي ترسيد ولي چند روزه كه ديگه به صداش عادت كرده و حتي دوستش هم داره و خودش مدام مي زنه.
11 ارديبهشت 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم آيتا می باشد